- تک گویی
- مونولوگ (Monologue) یا تک گویی در سینما و تئاتر به صحبت طولانی و یک طرفهٔ یک شخصیت در مقام یک کاراکتر اصلی داستان اشاره دارد. این صحبت معمولاً بدون وجود تعامل دیگر شخصیت ها صورت می گیرد و هدف آن نمایش دادن افکار، احساسات، یا تجربیات عمیق شخصیت است.
در سینما، مونولوگ معمولاً در قالب یک تکه طولانی از متن است که توسط یک شخصیت اصلی یا نقش اول اجرا می شود. این مونولوگ می تواند به صورت صریح (شخصیت به طور مستقیم با تماشاگر صحبت می کند) یا به صورت غیر صریح (تفکرها یا خاطراتی که بدون حضور فیزیکی شخصیت در صحنه نمایش داده می شوند) باشد.
مونولوگ ها معمولاً برای نمایش دادن افکار عمیق شخصیت، انتقال اطلاعات به تماشاگر در مورد زمینه داستان، یا برجسته کردن تحولات روانی و شخصیتی شخصیت استفاده می شوند. آنها ممکن است به عنوان ابزاری برای توسعه داستان، شناخت بیشتر شخصیت ها، و یا ایجاد تأملات عمیق تر در مخاطبان عمل کنند.
در مورد سینما، مونولوگ ها ممکن است در قالب یک صحنه طولانی باشند که به تنهایی در اوج نقطه عطف داستان قرار دارد و تأثیر بزرگی بر فهم تماشاگران داشته باشد.
گفتگو با خود که نقطه ی مقابل دیالوگ یعنی گفتگو با یکدیگر است. استفاده از این تمهید آسان و در عین حال مستلزم تجربه و مهارت است.
معنی تک گویی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با صراحت سخن گفتن صاف و پوست کنده حرف زدن
سخن راست و صریح و بی پرده و بی پروا گفتن، صراحت لهجه
نوگویی، نوآوری
یک بعدی
بد حرفی بد سخنی، غیبت تهمت افترا
کم سخنی کم گویی، سکوت خاموشی
عمل متلک گفتن: اینها صحبتهایی بود که آن روز بعد از نهار بمیان آمد و تا چند دقیقه اسباب خنده و متلک گویی جمع گردید
درباره دیگران سخن نیگو گفتن، زبان آوری فصاحت
عمل ول گو
یک رو بودن
حالت و عمل یکی گوی موحدی اعتقاد به یگانگی خدا
انگار، انگاشتن، پسوند متصل به واژه به معنای انگارنده مثلاً سهل انگار، گویی، به نظر می رسد، بپندار، تصور کن
تک گویی ذهنی (Inner Monologue یا Internal Monologue) در سینما یکی از ابزارهای قدرتمند برای نمایش دنیای درونی شخصیت ها و انتقال احساسات، افکار و انگیزه های آنها به مخاطب است. این تکنیک به کارگردانان و نویسندگان فیلم کمک می کند تا شخصیت ها را به شکل عمیق تری به تصویر بکشند و مخاطبان را با آن ها بیشتر همذات پنداری کنند. روش های مختلفی برای نشان دادن تک گویی ذهنی در سینما وجود دارد:
1. صدای درونی (Voice-over):
این روش رایج ترین شکل تک گویی ذهنی در سینما است. صدای شخصیت را می شنویم که افکار خود را بیان می کند، در حالی که تصویری از او یا موقعیت های مرتبط روی صفحه نمایش داده می شود. این تکنیک به مخاطب اجازه می دهد تا به افکار درونی شخصیت دسترسی پیدا کند.
نمونه ها:
- `همشهری کین` (Citizen Kane) : صدای اورسن ولز به عنوان چارلز فاستر کین، به ما دیدی عمیق تر از شخصیت اصلی می دهد.
- `رستگاری در شاوشنک` (The Shawshank Redemption) : صدای مورگان فریمن به عنوان رد، احساسات و افکار شخصیت ها را به تصویر می کشد.
2. مونتاژ بصری (Visual Montage):
گاهی اوقات تک گویی ذهنی از طریق تصاویری که افکار و احساسات شخصیت را نشان می دهند، بیان می شود. این تصاویر ممکن است شامل خاطرات، تخیلات یا رویاهای شخصیت باشد.
نمونه ها:
- `۲۴ ساعت` (24 Hours) : استفاده از تصاویر سریع و گاهی پراکنده برای نشان دادن افکار پراکنده و استرس شخصیت ها.
- `Inception` (تلقین) : نمایش رویاهای درونی و پیچیده شخصیت ها برای انتقال تک گویی ذهنی و احساسات.
3. دیالوگ درونی (Inner Dialogue):
گاهی شخصیت ها به صورت شفاهی افکار خود را بیان می کنند، اما نه به صورت مستقیم به مخاطب، بلکه به عنوان بخشی از گفتگوهای درونی خود با دیگر شخصیت ها یا حتی اشیاء.
نمونه ها:
- `Taxi Driver` (راننده تاکسی) : رابرت دنیرو به عنوان تراویس بیکل، مونولوگ های درونی خود را در قالب یادداشت های روزانه بیان می کند.
- `American Psycho` (روانی آمریکایی) : شخصیت اصلی افکار و نیات خود را به مخاطب از طریق مونولوگ های داخلی می گوید.
4. تصاویر نمادین (Symbolic Imagery):
استفاده از نمادها و تصاویر نمادین برای نمایش احساسات و افکار درونی شخصیت ها بدون نیاز به دیالوگ یا صدای درونی.
نمونه ها:
- `Eternal Sunshine of the Spotless Mind` (درخشش ابدی یک ذهن پاک) : نمایش خاطرات پاک شده و تلاش برای نگه داشتن آن ها.
- `Black Swan` (قوی سیاه) : استفاده از تصاویر ترسناک و خیالی برای نشان دادن ذهن آشفته و ترس های درونی شخصیت اصلی.
این تکنیک ها به کارگردانان و نویسندگان سینما اجازه می دهد تا دنیای درونی پیچیده و چندلایه شخصیت ها را به شکلی قابل لمس و قابل فهم برای مخاطبان به تصویر بکشند.
1. صدای درونی (Voice-over):
این روش رایج ترین شکل تک گویی ذهنی در سینما است. صدای شخصیت را می شنویم که افکار خود را بیان می کند، در حالی که تصویری از او یا موقعیت های مرتبط روی صفحه نمایش داده می شود. این تکنیک به مخاطب اجازه می دهد تا به افکار درونی شخصیت دسترسی پیدا کند.
نمونه ها:
- `همشهری کین` (Citizen Kane) : صدای اورسن ولز به عنوان چارلز فاستر کین، به ما دیدی عمیق تر از شخصیت اصلی می دهد.
- `رستگاری در شاوشنک` (The Shawshank Redemption) : صدای مورگان فریمن به عنوان رد، احساسات و افکار شخصیت ها را به تصویر می کشد.
2. مونتاژ بصری (Visual Montage):
گاهی اوقات تک گویی ذهنی از طریق تصاویری که افکار و احساسات شخصیت را نشان می دهند، بیان می شود. این تصاویر ممکن است شامل خاطرات، تخیلات یا رویاهای شخصیت باشد.
نمونه ها:
- `۲۴ ساعت` (24 Hours) : استفاده از تصاویر سریع و گاهی پراکنده برای نشان دادن افکار پراکنده و استرس شخصیت ها.
- `Inception` (تلقین) : نمایش رویاهای درونی و پیچیده شخصیت ها برای انتقال تک گویی ذهنی و احساسات.
3. دیالوگ درونی (Inner Dialogue):
گاهی شخصیت ها به صورت شفاهی افکار خود را بیان می کنند، اما نه به صورت مستقیم به مخاطب، بلکه به عنوان بخشی از گفتگوهای درونی خود با دیگر شخصیت ها یا حتی اشیاء.
نمونه ها:
- `Taxi Driver` (راننده تاکسی) : رابرت دنیرو به عنوان تراویس بیکل، مونولوگ های درونی خود را در قالب یادداشت های روزانه بیان می کند.
- `American Psycho` (روانی آمریکایی) : شخصیت اصلی افکار و نیات خود را به مخاطب از طریق مونولوگ های داخلی می گوید.
4. تصاویر نمادین (Symbolic Imagery):
استفاده از نمادها و تصاویر نمادین برای نمایش احساسات و افکار درونی شخصیت ها بدون نیاز به دیالوگ یا صدای درونی.
نمونه ها:
- `Eternal Sunshine of the Spotless Mind` (درخشش ابدی یک ذهن پاک) : نمایش خاطرات پاک شده و تلاش برای نگه داشتن آن ها.
- `Black Swan` (قوی سیاه) : استفاده از تصاویر ترسناک و خیالی برای نشان دادن ذهن آشفته و ترس های درونی شخصیت اصلی.
این تکنیک ها به کارگردانان و نویسندگان سینما اجازه می دهد تا دنیای درونی پیچیده و چندلایه شخصیت ها را به شکلی قابل لمس و قابل فهم برای مخاطبان به تصویر بکشند.